هشتمين ماهگرد و دومين سفر به شيراز
گل پسر قشنگم سلام
هشت ماهگيت مبارك قندعسلم
دوباره رفتيم شيراز البته اينبار بدون بابايي . دليلش هم اين بود كه واسه تاسوعا و عاشورا مامان جوني و باباجوني ميخواستن برن شيراز و به خاله مژگانت سر بزنن و از اونجايي كه بابايي عسلويه سركار بود قرار شد ماهم با مامان جونينا بريم كه تنها نمونيم . از خوشحالي خاله مژگان و سارا جونم بابت اين سفرمون هرچي بگم كم گفتم . سارا هم كلي باهات بازي كرد و هم تمرينت ميداد كه با سرعت بيشتري سينه خيز بري و تو هم نا اميدش نميكردي. سفر خيلي خوبي بود.
كيك اين ماهم خودم پختم و تزيين كردم و برديم خونه مامان جوني و جشن اين ماهتو دركنار اونا و دايي مجتبي اينا و دايي مجيد اينا گرفتيم
اواخر ماه دوباره رفتيم آتليه و چندتا عكس خوشگل از جيگرطلاي مامان گرفتيم .
آرتين و پسرداييش آرشا
عكساي هنري كه خودم ازت گرفتم
اينا هم عكساي آتليه ات :