يكسالگيت مبارك
يكسالگيت مبارك عشق مامان و بابا
عزيزدلم باورم نميشه يه ساله شدي .انگار همين ديروز بود كه ساعت 6 صبح رفتيم بيمارستان خانواده و بعد از انجام آزمايشات لازم بالاخره ساعت 10 رفتم اتاق عمل و تو عزيزترينم پا گذاشتي توي اين دنيا و شدي عزيزدل من و بابايي . يادم نميره وقتي بهوش اومدم ساعت 12 بود تا چشمامو باز كردم از خانمي كه تو اتاق ريكاوري بود از تو پرسيدم اونم گفت يه پسر سالم و خوشگل گيرت اومده . وقتي اومدم توي بخش و براي اولين بار ديدمت گريه ام گرفت چقدر معصوم و زيبا خوابيده بودي قربونت برم اومدي بغلم و ديگه دوست نداشتي بري توي تختت . همش اداي شيرخوردن در مياوردي تا از من جدا نشي . مامي جون عاشششقتم و هر لحظه عاشق تر از قبلم.
همانطور كه قبلا گفته بودم برا تولدت كلي تدارك ديدم و همه كارهاي تولدتم خودم با كمك باباي گلت انجام داديم . كيك تولدتو دوروز قبل تولدت پختيم و روز قبلش تزيين كرديم كه حدود 5 ساعت طول كشيد چون واسه صبح تولدت وقت آتليه داشتيم و ميخواستيم كه كيكت رو هم ببريم . كاپ كيك و ژله رو هم همون شب درست كردم . ببيسكوييتها و تزييناتم كه از يكماه قبل وقتايي كه شما جيگرطلا خواب بودي كم كم آماده كردم و روز تولدت با كمك سارا و شيدا (دختر خاله و دختر دايي ات) تزيينات و ميز تولدت رو چيديم .ليوان و بشقاب كيك تم تولدت رو هم مامان ويهان جون برات از كرج فرستاد كه خيلي خيلي ازش ممنونم و ايشالا يه روز بتونم لطفش رو جبران كنم . خداروشكر تولدت خيلي خوب برگزار شد و تو هم خيلي باهامون همكاري كردي. ايشالا جشن 120 سالگيت .
خب ديگه بريم سراغ عكساي تولدت:
جيگرطلاي مامان آماده براي جشن تولدش
دعوتنامه تولدت:
فلش راهنماي مهمونا :
تابلو خوش آمدگويي:
ردپاي مينيوني آرتين جيگر
آرتين در حال كمك به ماماني
تولدت مبارك شيرين عسل ماماني
الهي فدات بشم كه همش درحال درآوردن كلاهت بودي
پدر و پسر خوشتيپ
اينم گيفت مهمونا :
فداي شيطوني هات
خسته نباشي گل پسرم
نوش جان
خداي مهربونم خودت محافظ پسر و همسر مهربونم باش